اهل‌ نوشتن

خوب دیدن، عصای خوب نوشتن

تصاویری که در طول روز می‌بینیم، در شروع و خلق داستان‌هایمان چه تاثیری دارند؟ مبینا ایمانی در این یادداشت از لزوم بهتر دیدن برای بهتر نوشتن حرف زده.

نوشتن برای خوب دیدن، خوب دیدن برای نوشتن

وقتی دست به قلم می‌بریم ممکن است دو حالت را تجربه کنیم. شاید آنقدر نویسنده‌ی خوش‌شانسی باشیم که با نوشتن اولین کلمه، کلمات بعدی همینطور پشت هم ردیف شوند و تا جایی ادامه پیدا کنند که متوجه نشویم زمان چطور گذشته و زنجیره‌ی کلمات چطور طویل شدند. اما زنجیره‌ای که نمی‌توان محتوایی ارزشمند از آن بیرون کشید.

شاید زمان‌هایی هم به محض اینکه قلم به دست بگیریم یا انگشت به کیبورد شویم ذهنمان قفل کند و وحشت از نداشتن ایده برای نوشتن به جانمان بیفتد. احتمالا یا به این دلیل که در همان ابتدا می‌خواهیم شاهکار خلق کنیم یا به این دلیل که نمی‌دانیم چطور شروع به نوشتن کنیم.

در هر دو حالت، پیشنهاد من این است که:

به دیده‌هایتان رجوع کنید

در طول روز ما شاهد صحنه‌های متنوعی هستیم که می‌توانیم با آن‌ها تمرین نوشتن کنیم. وقایع کوچک و بزرگ، کم‌اهمیت و مهم. پر التهاب یا آرامش‌بخش. مثلن ممکن است یک روز که برای خرید نان صبحانه به نانوایی رفته‌اید، بچه‌گربه‌ای را ببینید که روی کاپوت ماشینی لم داده و از نوازش آفتاب زمستانی بر بدن نرم و لطیفش لذت می‎برد.

شاید در مسیر خانه تا مدرسه سوار اتوبوسی شده باشید که از وسط راه به شکل عجیبی نامتوازن شده و یک‌وری حرکت می‌کند.

حتا ممکن است در اتاقتان روی تخت لم داده باشید که چشمتان به یک روسری سبز طرح‌دار بیفتد که از کسی هدیه گرفته‌اید.

تمام این دیده‌ها و وقایعی مشابه آن وقتی به رشته‌ی تحریر درآید منجر به فرآیندی می‌شود که ساده‌ترین شکل بیانش تفکر است.

تماشای رخدادها و جزئیات برای ما تفکر می‌آفریند

وقتی از آنچه دیده‌ایم یا تجربه کرده‌ایم صحبت می‌کنیم، ذهنمان ما را به این سمت می‌برد که: چه برداشتی از این قطعه‌تصویرهای کوتاه دریافت کرده‌ایم؟ گاهی یک حس، گاهی یک درس، گاهی قضاوت یا ترس و لذت.

اطمینان دارم که حس و دریافت ذهنی من و شما هنگام دیدن گربه‌ی لمیده زیر گرمای ملس آفتاب زمستانی یکسان نیست. احتمالن مشابهاتی این بین وجود دارد اما هیچ‌گاه دو نفر نمی‌توانند صددرصد در تجربه‌ی یک احساس یا مشاهده یکسان باشند. در واقع همین است که دنیا را جای قشنگی برای زندگی کرده. اینکه تمام ما نگاه منحصربه‌فرد خودمان را داریم. حتی نسبت به روزمرگی‌هایمان هم این موضوع صادق است.

پس؛

مشاهده‌ی کوچکترین جزئیاتی که اطرافمان می‌بینیم، منجر به سنجیده و درست‌نویسی شده و با به ذهنمان اجازه دهیم تمرین تفکر کند. برداشت خودمان را از جهان دریابیم و در شگفتی درکی که از رخدادها و مشاهداتمان داشته‌ایم غوطه‌ور شویم. وقتی انتهای هر نشست نوشتاری به دستاوردی چنین ارزشمند می‌رسیم، نتیجه‌ی متن هرچه باشد ما توانسته‌ایم با تجربه‌ی تفکر، از زمانمان به درستی استفاده کنیم.

از نوشتن استفاده کنیم تا بهتر ببینیم. بهتر ببینیم تا بهتر تفکر کنیم. بهتر تفکرکنیم تا دنیا را بهتر دریابیم.

مبینا اهل ایمانی

2 پاسخ

  1. اساتید عکاسی می‌گویند برای اینکه عکس خوب بگیرید، باید خوب ببینید. اینجا خواندم خوب دیدن عصای خوب نوشتن است. دریچه‌ی ذهن و احساس ما چشمانمان است. چشمی که نگاه کردن را بلد باشد، دنیایش دوست داشتنی و هیجان‌انگیزتر است. خوب دیدن همیشه ایده‌ای در دستمان می‌‌گذارد برای عکس گرفتن و نوشتن.
    سپاسگزارم مبینا خانم ایمانی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *