اهل‌ نوشتن

مواد لازم برای نویسنده شدن

آیا فقط کسانی قادرند شاهکار بیافرینند که از نعمت استعداد برخوردار باشند؟ آیا تلاش‌های سایرین که از نعمت استعداد و نبوغ برخوردار نیستند محکوم به شکست است؟ قصددارم در نوشته‌ی زیر این مشکلات را بررسی کنم و از تجربیات نویسندگان بزرگ برای حل آن‌ها کمک بگیرم.

من استعداد نوشتن ندارم

استعداد همانند دانه‌ای‌ست که برای رشد کردن احتیاج به نور و آب و خاک دارد. اگر چه ویژگی ارزشمندی به شمار می‌رود اما قادر نیست به تنهایی شاهکار بیافریند بلکه نیازمندِ تلاش و پایبندی به روال روزانه است. جدای از این‌ها همه ما از نعمت استعداد برخورداریم، لیکن تفاوت در این است که برخی آن را پرورش می‌دهند ولی برخی دیگر آن را رها می‌کنند. آلبرت انیشتین معتقد بود همه افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید، آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذارند که یک بی دست و پای احمق است.

سه اصل مهم در نویسندگی

با نگاهی اجمالی به عادات روزانه نویسندگان بزرگ درمی‌یابیم که بسیاری از آنها از استعداد بالایی برخوردار نبوده‌اند و پایبندی به روال روزانه موجب دستیابی آنها به مدارج بالاتر شده. موراکامی معتقد است که تکرار به تنهایی به مهم‌ترین عنصر تبدیل می‌شود. به عبارتی آنچه موجب تمایز شما از سایر نویسندگان می‌گردد، تکرار و پایبندی به آن در طولانی مدت است. او سه قابلیت اساسی برای یک رمان‌نویس ذکر می‌کند؛ نخست استعداد ادبی‌ست که آن را به منزله سوخت برای خودرو می‌داند. قابلیت دوم تمرکز است یعنی توانایی معطوف ساختن تمامی استعدادهای محدود خود بر امور اساسی و سومین قابلیت مهم همان استمرار و پایبندی به اصول است. حال از آنجایی که تمرکز و استمرار اکتسابی‌ست می‌توان امیدوار بود که ما هم می‌توانیم قدمی موثر در مسیر نوشتن برداریم.

زمانی برای نوشتن

بدون تردید عصر حاضر، عصر بریدگی زمان است. هیچ دردی به این اندازه نویسنده را نمی‌آزارد که در به در دنبال زمان مناسبی برای نوشتن بگردد. ما ناگزیریم از ارزش‌هایی پیروی کنیم که صدها فرسنگ با ارزش نویسندگی فاصله دارند، چون زندگی امروزی اینگونه می‌طلبد. بنابر گفته‌یِ ریچارد رورتی که روحِ جهان، اقتصادی است درمی‌یابیم که این روح در بدن نویسندگان نیز حلول می‌کند و ارزش‌ها را از هم می‌پاشاند. اما چاره چیست؟ آیا باید دست روی دست بگذاریم تا زمان مناسبی فرا برسد؟ الوین بروکس وایت می‌گوید:

نویسنده‌ اگر مترصد فرصتی مناسب برای نوشتن باشد، می‌میرد بدون آنکه کلمه‌ای بنویسد.

از این رو من معتقدم که نویسنده حرفه‌ای نویسنده‌ایست که قادر به نوشتن در هر شرایطی باشد. از نوشتن در اتوبوس گرفته تا وقت‌های بریده‌ای که در میانه شلوغی‌ها برایمان باقی می‌ماند. به بهانه‌ها اجازه ندهید که بر خواسته‌هایتان پیشی بگیرند. خالد حسینی در مصاحبه‌ای گفته بود:

من با آدم‌های بسیاری ملاقات کرده‌ام و همگی معتقد بودند که کتابی درون خودشان دارند ولی هیچگاه آن را ننوشتند. در نهایت باید بنویسید. شما مجبورید بنویسید چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید.

از این‌ها گذشته تجربه شخصی به من ثابت کرده که نیمه شب بهترین زمان برای نوشتن است. چون از شلوغی‌های معمول روزانه به دور است و کسی بر سرتان هوار نمی‌شود. بسیاری از نویسندگان بزرگ این فرصت را غنیمت می‌شمردند و داستان‌هایشان را صبح می‌نوشتند. ارنست همینگوی در این باره می‌گوید:

من هر روز صبح اولین کاری که می‌کنم نوشتن است. وقتی داستان یا کتابی می‌نویسم، صبح زود از خواب برمی‌خیزم. در این وقت از روز هیچ کس شما را نمی‌آزارد و هوا خوب و خنک است.

نوشتن تمرکز می‌خواهد

باری، اگر چخوف در زمانه ما می‌زیست، حتی دویست سال هم عمر می‌کرد، قادر نبود که هفتصد کار ادبی از خود به جای بگذارد. جدای از شرایط بحرانی جامعه و جبرهای گاه‌وبی‌گاه، حواس‌پرتی‌ها هم دامن‌گیر نویسندگان شده و مدام آنها را به سمت و سویی غیر از نوشتن سوق می‌دهد. از رسانه‌های جذاب و پرزرق و برق گرفته تا سریال‌هایی که به طور مداوم منتشر می‌شوند، همه و همه دست به دست هم داده‌اند که نویسنده نوشتن را کنار بگذارد و سر خود را با آنها گرم کند. قبول دارم که رسانه امکان دیده شدن و انتشار را ارتقا داده ولی راه فرار را هم برای نویسندگان باز کرده و آنها بهانه‌های مختلفی برای فرار از نوشتن در دست دارند. در هر ساعت سیل عظیمی از خبرها و ناآرامی‌ها در فضای مجازی جاری می‌شود و مخاطبان بی‌اختیار خود را در معرض آن قرار می‌دهند. ناتان انگلندر از اهمیت حذف حواس‌پرتی‌ها می‌گوید:

صادقانه بگویم، اگر می‌خواهید کارتان تمام شود بایستی یاد بگیرید که چطور خود را از حواس‌پرتی‌هایی نظیر اینستاگرام، فیس‌بوک و ایمیل دور نگه دارید. هر چه به آن مشغولید بایستی در هنگام نوشتن متوقف شود . من زمان زیادی را با گوشی‌های ضد سر و صدا می‌نویسم حتی اگر خانه ساکت باشد.

نوشته‌ها را دور بریزیم

باربارا کینگزولور در مصاحبه‌ای در مورد عادات روزانه نویسندگی‌اش می‌گوید:

من مطالب زیادی را می‌نویسم درحالی‌که می‌دانم بایستی آنها را دور بریزم ولی روال نوشتن همین‌گونه است. من مجبورم پیش از نوشتن صفحه‌ی اول داستانم صدها صفحه بنویسم.

توقع نویسنده امروزی از نوشتن بالا رفته و گمان می‌کند هر چه می‌نویسد ارزشمند محسوب می‌شود در حالی که یک نویسنده حرفه‌ای باید بیشتر آنچه می‌نویسد را دور بریزد. برخورد مهربانانه با نوشته برای نویسنده حرفه‌ای هیچ معنایی ندارد، اگر کلمه‌ای یا جمله‌ای و یا حتی صفحه‌ای اضافه است، بایستی آن را دور بریزید. به خاطر داشته باشید که نسخه‌ اولیه اغلب اوقات از زیبایی و نظام‌مندی برخوردار نیست و بخش اعظم آن قابل بازنویسی نیست پس ناگزیرید از شر آن خلاص شوید. کارن راسل معتقد بود:

من حتم دارم که اگر بتوانید با این واقعیت کنار بیایید که نود درصد پیش‌نویس اولیه‌تان را باید دور بریزید، در این صورت می‌توانید آرام بگیرید و از بد نوشتن لذت ببرید.

این دور ریختن‌ها حتی در ایده‌‌یابی هم به وضوح قابل مشاهده است. از آنجایی که نوشتن از هر ایده ارزش ندارد و نویسنده هم قادر نیست که برای تمام ایده‌هایش وقت بگذارد، ناگزیر است که بهترین ایده را بیابد و باقی را دور بریزد. آرنولد استفان جیکوبز در توصیه‌ای به نویسندگان جوان می‌گوید:

خودتان را وادار کنید تا ایده‌های بسیاری بیابید. بسیاری از این ایده‌ها افتضاحند ولی گوهرهای درخشانی هم باقی می‌مانند. سعی کنید روزانه بیست دقیقه را به طوفان فکری اختصاص بدهید.

قدرت ذهنی و قدرت جسمی دو عامل مهم برای نوشتن

نویسنده اگر چه هنگام نوشتن کاملا آرام و بی‌سر وصدا به نظر می‌رسد ولی در آن هنگام فشار ذهنی بسیار بالایی را تحمل می‌کند. نوشتن مدوام آن هم برای مدتی طولانی حوصله‌سربر به‌نظرمی‌رسد و اراده‌ای قوی و سازگار می‌طلبد. موراکامی در مورد عادات ذهنی و جسمی‌اش در مصاحبه‌ای این‌چنین گفته بود:

وقتی داستانی می‌نویسم، هر روز ساعت چهار از خواب بیدار می‌شوم و به مدت پنج الی شش ساعت کار می‌کنم. ظهر که می‌شود ده کیلومتری می‌دوم یا هزار و پانصد متر شنا می‌کنم. سپس مقداری کتاب می‌خوانم و موسیقی گوش می‌دهم. ساعت نه شب به خواب می‌روم.

این روال را بدون هیچ تغییری تا شش ماه ادامه می‌دهم. تکرار به خودی خود مهمترین عامل است. این تکرار برای من به منزله هیپنوتیزم است. من خود را هیپنوتیزم می‌کنم تا به درک عمیق‌تری از ذهنم برسم.

برای پایبندی به استمرار شش ماهه و یک ساله برای نوشتن داستان، بایستی از قدرت جسمی بالایی هم برخوردار باشیدو نوشتن رمان همانند تمرین بقاست. از این رو قدرت جسمی به اندازه ظرافت هنری مهم و حیاتی‌ست.

اگر چه در جوانی قادریم ساعت‌های طولانی به نوشتن بپردازیم ولی با افزایش سن، شوروشوق جوانی فروکش می‌کند. از این رو نویسندگانی که قصد دارند مدت طولانی و چه بسا تا آخر عمر به فعالیت بپردازند، بایستی علاوه بر تمرین ذهنی و پرورش آن، به تمرین جسمی هم بپردازند.

هادی قربانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *