جادوی گاهشمار روزانه
خوب نگاهش میکنی. مو لای درزش نمیرود. برنامهای را که نوشتهای میگویم. خواندن و تمام کردن ده جلد کتاب، تمام کردن رمان نیمهکارهی دههزار کلمهای که فقط صد کلمه از آن را نوشتهای و… . بار دیگر نوشته را با نگاهی آکنده از غرور متبرک میکنی و میخوابی. صبح سرمیرسد… ظهر سرمیرسد… عصر سرمیرسد… حتا […]