صفرِ دو گوش

کلاس دوم دبستان بودم. مشق‌ها با خودکار نوشته شده بود. جرمی غیر قابل بخشش. چوبِ تر و شلاقِ کمر مهم نبود. مزه مدرسه رفتن همین تجربه‌های تازه بود. مجانی. فقط نمی‌توانستم با این -۰- کنار بیایم. صفر دو گوش را می‌گویم. آقا معلم ما آنقدر آقا بود که به مشق شب هم نمره می‌داد. حالا […]

کرم‌های شب‌تاب را دنبال کن

آیا نوشتن می‌تواند ما را نجات دهد؟ در این یادداشت زهرا هموله از تجربه‌ی خود درباره‌ی نوشتار درمانی می‌گوید.   حدود ده سال پیش دچار افسردگی شدیدی شدم. اتفاقاتی که فقط یکی از آنها برای رفتن تا مرز افسردگی کافی بود و هر روز بی‌رحمانه در حال وقوع بودند.   افتادن در هزارتوی تنهایی   […]