گاهی در صحبتهای دورهمی یا در سخنرانی که از تلوزیون پخش میشود یا در شبکههای اجتماعی به جملهای برمیخورید که ممکن است شما را به تفکر وادارد. شاید این جمله از ضروریات یا آرزوهایتان باشد. که اگر این باشد تا اتمام سخنرانی شما را در دنیای خود غرق میکند و هیچ نکتهای از این سخنرانی دریافت نمیکنید. ممکن است دقایقی برگردید اما تفکری که در ذهنتان شکل گرفته بقدری پررنگ است که افکارتان دچار هپروت میشود. و چیزی از آن صحبت دستگیرتان نمیشود.
در مطالعه پرش فکری تشدید هم میشود. گاهی صفحهای مطالعه میکنید، اتفاقی مثل زنگ تلفن یا صدای اطرافیان باعث میشود کتاب را کنار بگذارید و بدون دیدن شمارهی صفحه کتاب را ببندید. در بازگشت، کتاب را ورق میزنید و ادامهی صفحه را نمییابید. پاراگرافی را مطالعه میکنید بعضی جملات برایتان آشناست. صفحهی بعدی و صفحهی بعدی، همچنان با جملات غریبه نیستید اما مفهومی نیز درک نکردهاید(+). بههرحال ادامه میدهید و اینبار مسلطتر به خواندن میپردازید. اگر موضوع کتاب شفاف است دقایقی مطالعهی خوبی خواهید داشت و مطلب را درک میکنید و با اشتیاق پیش میروید، در غیر اینصورت کتاب را کنار گذاشته به صندلی لم میدهید و غرق در ناکجای افکارتان میشوید.
اما نوشتن قدرتی دارد که فکر شما هرجا که باشد بر روی صفحهی کاغذ برمیگردد. نوشتن وادارتان میکند به بیشتر نوشتن. در هر مقولهای، در هر زمینهای چه پروژهی دانشگاهی، چه داستانی یا غیر داستانی بر نوشتهی خود همچنان متمرکز میمانید و موضوع را پیش میبرید.
در گوش دادن به موضوعات مهم، استرسی با شماست که نکند مفهوم را به خوبی درک نکنم یا در جواب به سوالی که پرسیده شود کم بیاورم، یا در انتقال آن ضعیف باشم؟
اما در نوشتن میتوان بهتر فکر کرد و افکار را نوشتاری کرد. احتمالا اوایل بخاطر کمبود ایده دست از نوشتن میکشید اما اگر برحوصله خود بیفزایید به تدریج نوشتن را درک میکنید. و اگر به حوصله کردن اهتمام بورزید،نوشتن جزئی از اعضای بدنتان میشود و از فوران ایدهها شگفت زده خواهید شد.
در نوشتن قدرتی است که در بیانکردن و گوشدادن نیست. ذهن انسان بیش از حد ممکن بیقرار است. در لحظه هزار پرش دارد. در آنی به هرجا سرک میکشد. موقع گوشدادن به صحبتهای دیگران یا گوش دادن به سخنرانی حتی سخنرانیهای بسیار مهم و حیاتی، ذهن در دنیایی سیر میکند که گاهی اوقات اگر تلنگری نباشد بیبرگشت است؛ مثل رفتن به شبکه های اجتماعی. خصوصا دیدن اکسپلور اینستاگرام که تا بوی سوخته و دود و دم هوای آشپزخانه به مشام نرسد نمیتوان از فضای تکنولوژی فاصله گرفت.
برای رسیدن به تمرکز ذهنی به نوشتن پناه ببریم(+). خیالات و هپروتهایی که در طول عمر در درون خود تاکنون حمل کردهایم را بنویسیم و در مورد آن فکر کنیم. گفتوگوهای درونی که از لحظه بیدارشدن تا لحظهای که به جایگاه خوابمان برمیگردیم مدام با خود داریم و بسیار آزار دهندهاند و هیچ گریزی از آن نیست و همچون کَنه به مغزمان چسبیده وافکارمان را پریشان میکند.
حرف زدن بیمورد با خود منجر به افسردگی میشود. با نوشتن خودگویی مثبت را جایگزین خزعبلات پوچ و بیفایده کنیم. نوشتن نقش زیادی در موفقیت ما دارد. یاد میگیریم با چالشهای زندگی کنار بیاییم. یاد میگیریم استرس خود را کم کنیم. یاد میگیریم بهتر فکر کنیم. یاد میگیریم از آنچه در ذهنمان میگذرد به سادگی نگذریم، یاد میگیریم ریزریزِ خودگوییها را قلمی کنیم و به شکل خلاقانهای با کلمات بازی کنیم (+).
متعهد شوید روزانه یک ساعت بیوقفه و متمرکز بنویسید (+). از گرفتاریها و ناملایمات خود بگویید. از سختیها از رنجها از قرض و وام. از دارایی و نداری، از ناتوانی از خوشی و ناخوشی، از هرچه در پسِ ذهنتان نهفته روی کاغذ بیاورید. بنویسید تا کم کم ملال از زندگیتان دور شود. درگیری ذهنیتان را به داستان زندگی خود تبدیل کنید. جلوی فرصتهایی که بهراحتی از دست میروند با نوشتن بگیرید.
بخشی از فیلمهایی که از تلوزیون و سینما میبینید به زندگی خود ربط دهید و از آنها الهام بگیرید و در داستان شخصی به آن بپردازید. تمام ناگواریها قابل تحمل است اگر به شکل یک داستان زندگی به آن نگاه کنید. وقتی مشکلی سر راهتان قرار میگیرد دنیا روی سرتان خراب میشود. وقتی به مشکل بیکاری و بیپولی میرسید، افسرده میشوید و به زمین و زمان ناسزا میگویید بیماری هم که بدتر از همه امان انسان را میبُرد.
همهی اینها در زندگی هست. اما آدمیزاد برای دوام آوردن و برای اینکه از پس مشکلات بربیاید مجبور است راهکاری برای خود دست و پا کند. باید برای گشایش مشکلات دست به راه حلی بزند. نمیشود تا ابد زانوی غم بغل گرفت و گفت این هم از شانس و اقبال من است. نمیشود بگوید من اسیر بُحرانم چه کاری میتوانم انجام دهم؟ مگر اینکه با درد خود بسوزم و بسازم.
برای دوام آوردن لازم است با کلمات بازی کرد و از دل آنها قصه ساخت (+). در دل هرکس تجربههای زیستهای نهفته که میتوان از دل آن به بهترین شکل داستان زندگی نوشت. ناملایمات را تبدیل کنید به پلهای برای رشد و موفقیت. این خدمت را درحق خود و جامعهی کوچک خود انجام دهید تا تغییری در روحیه خود ایجاد کنید و الهام بخش اطرافیان خود باشید. برای همه حال خوب را آرزو میکنم.