اهل‌ نوشتن

قدرت کلمات|چرا باید به قدرت کلمات اهمیت بدهیم؟

تابه‌حال شده با خواندن جمله‌ای دلتان بلرزد؟ یا کلماتی باعث شود مو به تنتان سیخ شود؟  اگر تجربه خواندن رمان عاشقانه یا جنایی خوب را داشته‌باشید حتمن می‌دانید با شروع داستان دیگر نمی‌توانید کتاب را زمین بگذارید و غرق پیچ و خم آن می‌شوید تا ته‌تویش را دربیاورید. هر چه کتاب بهتر نوشته شده‌باشد صحنه‌ها بیشتر جلوی چشمتان حاضرمی‌شود و احساس می‌کنید یک قصه‌ی واقعی را تماشا می‌کنید. این قدرت کلمات است.

گاهی نوشته‌ای را می‌خوانیم و حس می‌کنیم کلماتش با احساسی غنی همراه است. شاید هم ندانیم کلمات این کار را کرده‌اند و فقط آن احساس را درون خودمان بیابیم. بعضی وقتها هم کتابی را می‌خوانیم و می‌گوییم نثر گزنده‌ای دارد(+). شاید هم پیش آمده باشد نوشته‌ای را بخوانیم و بی‌تفاوت از کنارش رد شویم و تأثیری بر ما نداشته باشد. احساسی که از خواندن کتاب‌ها به ما دست می‌دهد از کجا آمده‌است؟ به نظر شما حسی که موقع خواندن کتاب‌ها به شما منتقل می‌شود احساس همان لحظه‌ی نویسنده است؟ ممکن است در بعضی از موارد چنین باشد اما می‌دانیم که انسان قادر است احساس و ادراکش را کنترل کند. پس اگر چنین است آیا نویسنده نمی‌تواند احساسی را که قرار است انتقال دهد مدیدیت کند؟ یعنی به دلخواه یک حس انتخابی که هدفی از آن دارد را منتقل کند؟

علم نوشتن به این موضوع پرداخته است و ضمن اینکه مفهوم «آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» را با جان و دل قبول دارد اما به شما یاد می‌دهد چه چیزی از دلتان برآید که بر دل بنشیند.

تا حالا شده نوشته‌ی زیر یک محصول را بخوانید و ترغیب شوید آن را خریداری کنید بدون آنکه محصول را از نزدیک دیده‌باشید (+)؟این هم قدرت کلمات است. شاید هم تا حالا گول خیلی از تبلیغات را خورده باشید و از این گفته‌ی من حس بدی بگیرید. به شما حق نمی‌دهم چون این مقوله مربوط به بحث نوشتن نیست و به سواد رسانه‌ای شما مربوط می‌شود. در واقع آن نوشته کار خودش را کرده‌ است و می‌توان از آن یاد گرفت.

حالا اینکه چقدر شما به اخلاقیات اهمیت می‌دهید باز هم مربوط به این بحث نمی‌شود و در جای دیگری باید به آن پرداخت. آیا همیشه دیگران کلاه سر ما می‌گذارند یا گاهی هم خودمان کلاه سرمان می‌رود؟ آیا نمی‌توان از جنبه‌ی دیگری به این موضوع نگاه کرد؟ تصور کنید شما عاشق و دلداده‌ی فردی شده‌اید و از صمیم قلب او را دوست دارید. اما بلد نیستید احساس‌تان را نشان دهید. رقیب هم سر بزنگاه از راه می‌رسد و طی چند فقره نامه‌ی عاشقانه به ازدواج معشوق شما در می‌آید. اگر احساس شما واقعی‌تر از او باشد آیا کلاه سرتان نرفته‌است؟ البته که یک دوره‌ی افسردگی هم در پیش دارید اگر عاقل باشید و تا کنون خودکشی نکرده‌ باشید.

مدتی هم به بدوبیراه گفتن به رقیب می‌پردازید و او را متهم به زبان‌بازی در نامه‌هایش می‌کنید. اگر زبان‌بازی بد است چرا او را به هدفش رساند؟ او احساس نداشته‌ی خود را توانست قالب کند و شما به دلیل زبان‌بازنبودن احساس واقعی‌تان را نتوانستید بروز دهید. بله اگر عاشق حقیقی بلد نباشد یک نامه‌ی عاشقانه بنویسد نامه‌بازانی از راه می‌رسند و معشوقش را از چنگش در می‌آورند.

کاری ندارم که معشوق سواد رسانه دارد یا نه و چقدر قادر است احساس واقعی را تشخیص دهد، بحث بر سر این است که شما چقدر بلدید حس واقعی‌تان را در قالب کلمات ابراز کنید. آیا شما هم از تبلیغات فراری هستید؟ این بار نوبت تبلیغ محصول شماست! اگر شما هم از کسانی هستید که با دیدن تبلیغات روی خود را برمی‌گردانید و می‌گویید:

می‌خواهد بفروشد.

باید بگویم اگر محصول متعلق به شما باشد چه؟ بلدید بفروشید؟ فرض کنیم شما انسان اخلاق‌مداری هستید و حاضر نیستید ذره‌ای محصول‌تان را خوبتر از چیزی که هست نشان دهید، رقیبی در بازار پیدا می‌شود که محصول بی‌کیفیت خود را با چنان تبلیغی بر سر زبان‌ها می‌اندازد که همه‌ی محصولش به سرعت فروش می‌رود و شما می‌مانید و حوض‌تان. شاید بگویید مردم به تدریج متوجه کیفیت محصول شما می‌شوند و خودشان به سراغ‌تان می‌آیند، بله درست است اما شاید بعد از ورشکستگیِ شما متوجه شدند.

به نظرتان دیر نیست؟ اگر محصول‌تان باکیفیت است پس آن را باکیفیت نشان‌دهید، به همان اندازه که هست. نیاز نیست توی سر محصول‌تان بزنید. فقط باید بلد باشید با کلمات حق مطلب را ادا کنید وگرنه دیگران به ناحق این کار را می‌کنند. کم ندیده‌ایم وکلایی را که با سوءاستفاده از قدرت کلمات حقی را ناحق و ناحقی را حق جلوه‌داده‌اند.

شما وکیل خوبی باشید. نتیجه‌گیری تأثیر کلمات بر حس و حال مخاطب بر کسی پوشیده نیست. حتی ما گاهی خودمان برای تغییر حس و حال‌مان شعری می‌خوانیم یا به لذت خواندن رمانی دل می‌سپاریم. گاهی هم شعری می‌سراییم یا نثری می‌نویسیم تا حس و حال‌ واقعی‌مان را بر روی کاغذ بیاوریم. فارغ از جنبه‌های مختلف تأثیر ناخودآگاه کلمات، نویسنده می‌تواند بطور انتخابی بار معنایی و احساسی نوشته را در جهت رسیدن به هدف موردنظرش تعیین کند. گاه این کار غیراخلاقی است و گاه عین اخلاق است. ما می‌توانیم نویسنده‌ی اخلاق‌مداری باشیم و مخاطب هم می‌تواند سواد رسانه بیاموزد.

+ بهترین روش برای تبلیغ محصول چیست؟ شاید خواندن مطلب زیر مفید باشد:

چرا باید رسانه خودمان را راه‌اندازی کنیم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *