قطره | علاقهای که دوباره زنده شد
نوشتن برایم در انشا خلاصه میشد؛ زنگ انشا چون میتوانستم خوب بنویسم، فرصتی بود که برای دیگران هم بنویسم. این شهرت خانوادگی را سالها همراه خود داشتم. برای خانواده و همکلاسی وخواهرزاده وبرادرزاده انشانویس خوبی بودم. تا اینکه باید انتخاب میکردم، رشتهی ادبیات یا رشتهی تجربی. ادبیات برای تنبلهاست: نه رشتهی تجربی تو را به […]
چگونه وقتی حوصلهمان سررفته بنویسیم؟ | دفترچهها را دست کم نگیرید
توصیه میکنم همیشه یک دفتر کهنه که برگهای سفیدش جامانده از تکلیفهای انجام ندادهی دوران مدرسه باشد و یک خودکار معمولی که تنها حسنش خوب رنگ دادن باشد، کنار دستتان داشته باشید تا هروقت مثل من حوصلهتان سر رفت بلافاصله دفتر را باز کنید و بدون این که بخواهید خوشخط، درست و فکر شده بنویسید […]
شجاعت از نوع راهراه | چگونه ترس از نوشتن را از خود دور کنیم؟
من از بچگی از درسخواندن خوشم نمیآمد، مگر درسهایی که چیزی یادم میدادند. یکی از آنها درس علوم بود. برنامههای تلویزیونی که دربارهی علم و طبیعت بودند را هم دوست داشتم مخصوصن رازبقا. در مدرسه به مبحث استتار که رسیدیم همه چیز برایم ملموس بود به جز یک چیز، گورخرهای آفریقایی. آخر وسط آن دشت […]
کلمات را به تور بیندازید | 5 راه کاریکلماتورنویسی
«کاریکَلَماتور» گونهای از جملات کوتاه به حساب میآید که حاصل ازدواج واژههای «کاریکاتور» و «کلمات» است. این ترکیب را «احمد شاملو» آفرید و بر روی نوشتههای کوتاه و طنزآمیز «پرویز شاپور» گذاشت. «ناصر فیض» دربارهی کاریکلماتورنویسی میگوید: «کاریکلماتور یعنی کاری بکنیم که کلمات به تور بیفتند.» پس بیایید 5 راه نوشتن کاریکلماتور را یاد بگیریم […]
چرا مینویسم؟ | دلایلی برای زنده ماندن ذوق نوشتن
آینهی شیشهای نمایانگر جسم است و آینهی کاغذی نمایانگر روان. برای دیدن خودم، بر کاغذ مینویسم. مانند زمانیکه فوتونهای نور به آینه میخورند و بازتاب میکنند. بسته موجهای احساس، افکار و نیازهای من نیز به کاغذ برخورد و بازتاب میکنند. مانند زمانیکه فوتونهای بازتابی به چشم من میرسند و میتوانم تصویر وارونهای در شبکیه داشتهباشم. […]
شروع کن و بر دل بشین | بهترین شرایط برای نوشتن همین لحظه است
«کسی که به دنبال بهترین شرایط برای نوشتن میگردد، هیچگاه نمینویسد.» این جمله را در وب سایت مدرسهنویسندگی دیدم که عجیب به دلم نشست. با خواندن آن به یاد نقاشی خود که از «فریدا کالو» نقاش فقید مکزیکی کشیده بودم افتادم. درست است که فریدا زن تمام عیاری برای خودش محسوب میشود و توصیفش سخن […]
نوشتن و خلق کردن | نویسنده خدای نوشتههاست
پرده اتاق را کمی کنار زدهام. پشت میز تحریرم نشستهام. شعاع باریکی از نور به میز میتابد. روی برگه یادداشت کوچک نارنجیرنگی با خودکار آبی نوشتهام: «موضوع نوشتن و ارسال برای سایت اهل نوشتن» و سه خط زیر آن کشیدهام. دفترچه کلمه برداری کنار دستم و دفتر تمرین نویسندگی زیردستانم است. انتهای خودکار را به […]
سطل آب | چگونه با نوشتن از دغدغهها رهایی یابیم؟
هیچوقت نمیتوانم کف خانه را با طی تمیز کنم. اولین کاری که میکنم این است که سطل آب را زیر شیر میگذارم و شیر آب را باز می کنم. اگر فشار آب زیاد باشد، سطل سریع پر میشود. دیدن این منظره برایم سرگرمی است. صدای بالا آمدن آب در ارتفاع سطل و دیدن آن فشار […]
ما دوستیِ حرف و نوشتن را خراب کردیم | چرا همه نمینویسند؟
امروز در سایت شاهین کلانتری خواندم «ما قدرت حرف زدن داریم پس قدرت نوشتن هم داریم.» این جمله برایم تازه بود و باعث شد فکر کنم پس چرا فقط بعضیها نوشتن را آغاز میکنند با اینکه همه حرف زدن بلدند. تصمیم گرفتم مطلبی در اینباره بنویسم تا این جمله برایم شفافتر شود. حرفزدن میتواند هم […]
من خیاط نیستم | دریچهای تازه برای ورود به دنیای نوشتن
کلافه و خسته که چه عرض کنم خیلی عصبی بودم. کوسنهای دوخته نشده روی مخم بود تا شب باید تحویلشان میدادم؛ اه باز هم کوسن با مخمل کالیفرنیا. با خود کلنجار میرفتم بیش از دهها کوسن با کالیفرنیای بد قلق دوخته بودم. میدانستم اگر به سراغش بروم تا شب که نه، خیلی زودتر تمام می […]