بطالت در نوشتن | قصهی نویسندههایی که قدرت میومیو عوضشدن دارند
چرا همیشه نوشتنمان نمیآید؟ آیا بطالت در نوشتن برای یک نویسنده ضروری است؟ من در این یادداشت اهل نوشتن سعی کردهام گذر از پنجخان نوشتن را بگویم که حتا دست و پای خودم را نیز گاهی اوقات میبندد و کلافهام میکند. نویسندههایی که از دیوار کوتاه مارمولک بالا میروند بطالت نویسنده خان اول است، اما […]
ایده و کلیشهی بیایدگی | 5 توصیه از یک نویسندهشکارچی
مانند همیشه کلیشهی مسخرهی پیدا نکردن ایده و بیایدگی از تنها اتاق خانه یعنی اتاق من سر در آورد. مرض بیایدگی یکی از تنها امراضی است که بوعلی سینا راهی برای درمانش نیافته است. اگر بیایدگی بالای درخت برود چه میشود؟ بیایدگی از روی زمین کم میشود. اولین کسی که دچار بیایدگی شد چه کسی […]
نویسندهای که لیز خورد و توی اهل نوشتن افتاد
یکی بود. یکی نبود. غیر از خدا، یک گوگل بود و اهل نوشتن. پشت میز با یک قلم و انبوهی کاغذ نشسته بودم. بعضیها خطخطی بودند. بعضیها هم کهنه. یک دسته کاغذ ترگل و ورگل هم آن گوشه چشمک میزد. ولی من رمق نوشتن نداشتم. دنبال راهچاره بودم. عریان دویدم و فریاد زدم: یافتم یافتم. […]
هنر ظریف رندانه نوشتن و انتشار چرندیات
بیپروا بودن در انتشار نوشتههایمان کار هر نویسندهای نیست. سالها کوشش نیز جسارت «انتشار» نوشتههایمان را به ما نمیبخشد. چرا به انتشار نیاز داریم؟ مگر نوشتن در دفترچهٔ شخصیمان چه ایرادی دارد؟ بگذارید با یک داستان بیاغازم: نوشتن بهمثابهی یک سیب گندیده چند ماه پیش… حدودن مرداد روی تپهای چمنی زیر پل طبیعت لمیده بوده […]
از نوشتن که حرف میزنم از چه کوفتی حرف میزنم|چرا نوشتن سخت است؟
نوشتن زاییدن است. حتا دردی به مراتب سختتر و عمیقتر. (+) در آغاز همهچیز خوب پیش میرود، مینویسی و مینویسی و سمفونی واژگان پشتسرهم ردیف میشوند، اما طولی نمیکشد که کسی فالش بزند و چیزی از ریتم جملهها باقی نماند. من در این نقطه تحریف از موراکامی را میآغازم و میگویم: از نوشتن که حرف […]