در یادداشت قبلی خودم به این اشاره کردم که نوشتن از اشتیاقمان امری ضروری است، این بار اما موضوع یادداشت رهایی و هیچ کاری نکردن است و بهترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم.
هنر ظریف هیچ کاری نکردن روی کاغذ
ما قلمبهدستان عادتهای بد بسیاری داریم. یکی از آنها این است که همیشه خودمان را در خلق نوشتههای خوب موظف میدانیم و فکر میکنیم هر روزی که مینویسیم باید به آفرینش متنی منجر شود که ارزش ادبی درخور انتشار دارد. اما داشتن چنین نگرشی غلطاندرغلط است چرا که در زندگی واقعی، این باید و شایدها چندان هم قدرت خاصی ندارند. خارج از تمامی این بایدها است. به عنوان یک نویسنده، استراحت کردن بهاندازهی نوشتن برایمان حیاتی است. در واقع ما باید یک چرخهٔ بازبینی همیشگی بر رابطهی خود با نوشتن اعمال کنیم تا بتوانیم فضایی که برای بقای رابطه ضروری است را بسازیم.
اگر مزهٔ دنیای نویسندگی را چشیده باشید میدانید نزدیکی همیشگی ما به قلموکاغذ درست مثل نفس کشیدن بدیهی میشود و همین نقطه، شروع داستان آسیبپذیری ما است.
همیشه که نباید در حال جان کندن باشیم
باید بدانیم که همهٔ ما انسانهایی بسیار معمولی هستیم و منابع انرژی محدودی در اختیارمان قرار گرفته است. ایفاگر شخصیت ابر قهرمان یا چیزی نزدیک به آن هم نیستیم که بتوانیم بدون استراحت کردن، از جسم و روحمان فرای ظرفیتش کار بکشیم.
از طرفی زندگی در عصر مدرن ما را همواره در معرض بمباران اخبار و اطلاعاتی قرار میدهد که غارتگر تمرکز ما است.
شرایط زندگانیمان هم که تعریفی ندارد. تا میآییم با آخرین ورژن محدودیتها و فلاکتها خو بگیریم، ورژن جدیدتری از آن آپلود میشود و کل وجودمان حتا اگر بخواهد هم نمیتواند با همان ورژن قبلی هم ادامه دهد.
میخواهم بگویم که نویسنده در دنیای امروز از هر طرف در حال سیلی خوردن است. اما چه باک؟
بیایید اول از همه شرایطی که در آن قرار داریم را بپذیریم. میدانم که بسیار سخت است اما چارهای نیست. باید بپذیریمش چرا که درست بعد از پذیرفتن وضعیت موجود، میتوانیم خودمان را درستتر و زندگیمان را واقعیتر ببینیم.
دوستی با نویسندۀ درون
نویسندهی حرفهای بیش از همه به استراحت کردن و رها بودن نیازمند است. چه ترفندی این رهایی را در دسترس نویسنده قرار میدهد؟ یادداشت روزانه. یادداشت روزانه، بهترین پناهگاه ما در مقابل هجوم بیوقفهی رخدادهای زندگی است.
بیایید قراری با خودمان بگذاریم: از امروز با نویسندهی درون خود مهربانتر باشیم. به او کمک کنیم تا تمام انرژی و اشتیاق از دست رفتهاش را بازیابد. مکانی برای استراحت کردن برایش فراهم کنیم تا کمی قرار یابد و مهمتر از همه؛ بیایید این آرام و قرار یافتن را به اندازهٔ خود نوشتن بزرگ و مهم بدانیم. گرگ مک کیون میگوید: «آرام گرفتن مسئولیت است.»
چگونه مسئولیتپذیر باشیم
هر روز بخشی از زمانی که به یادداشتبرداری اختصاص میدهیم را به خودمان تقدیم کنیم. به خود واقعیمان. همان خودی که بسیار خسته و آشفته است. خودی که در حال از دست دادن انگیزهی نوشتن و تحلیل رفتن انرژی نویساییش است.
بیاید خود واقعی، خسته و آشفتهمان را روی کاغذ ملاقات کنیم و هر روز با دستهگلِ توجه به عیادتش برویم و فرصتی را برایش فراهم سازیم که در آن هیچکاری نکند.
از آنجایی که ما نویسندگان، صفحهٔسفید مقابلمان را به مثابهٔ کل هستی میدانیم. چه کسی از ما لایقتر از آن است که لایق کل هستی باشد؟
پس برای یک بارهم که شده امتحانش کنیم و در یادداشتهای روزانهمان به گفتوگو با خود بنشینیم و بعد از این که جویای احوالمان شدیم، برنامهای برای هیچ کاری نکردن بریزیم و این را به خودمان یادآوری کنیم که هیچکاری نکردن و حضور در بدنمان، بهترین کاری است که در این لحظه در حال انجام دادنش هستیم.
برای مطالعهی بیشتر:
هدف از نوشتن چیست؟ نوشتن برای بهتر فکر کردن
وقتی که اشتیاق تنها با قلم تو به رقص در میآید
یک پاسخ
عالی بود بهترین(◍•ᴗ•◍)✧*。