نوشتهات را یک بار دیگر بالا و پایین میکنی و بعد از یک نگاه خریدارانه تحویل استادت میدهی. خودت را آمادهی شنیدن تحسینهای همیشگی کردهای اما این اتفاق نمیافتد. چرا؟ فاطمه علیزاده در این یادداشت به بررسی چند نمونه از ایرادهای شایع در نوشتن پرداخته.
مراقب باشید، جاده لغزنده است.
در مسیر نوشتن، مانند هر راه دیگری باید مراقب دستاندازها و گردنههای پیش رو باشیم. ممکن است گاهی به جادهخاکی بزنیم و گاهی سوختمان را در مسیر اشتباه مصرف کنیم. در این مقاله قصد داریم به چند خطای پرتکرار نویسندگان جوان اشاره کنیم. بدیهی است منظورمان از کلمهی جوان، همان کمتجربه است.
کلمات قلنبه سلنبه ممنوع
واقعیت این است که خوانندگان نوشتهی ما را نمیخوانند تا بفهمند ما چقدر کلمه بلد هستیم و چقدر میتوانیم عذابشان دهیم تا یک جملهی سر راستِ شستهورفته را دورِسرمان چرخانده و به آنها تحویل بدهیم. به نثر عجیبوغریب برای داستاننویسی هم نیازی نیست، قصه لابلای آن گم میشود. باید یاد بگیریم به زلال ترین زبان ممکن بنویسیم. بهتر است به زبان گفتاری روایت کنیم و به زبان نوشتاری بنویسیم. ما آدمها موقع حرف زدن، شفاف، زلال و ساده حرف میزنیم. چرا همینکار را موقع نوشتن قصه انجام ندهیم. باور کنید با نوشتن جملهیِ این جماعت عادت به ریشخند کردن ما نمودهاند وجز مشتی خزعبلات و لاطائلات، سخن نمیگویند، یک نویسندهی حرفهای به نظر نمیرسیم.
منتظر معجزه نباشید
نویسندگی راهی نیست که ابتدا و انتهایش مشخص باشد. فاکتور خاصی وجود ندارد که کسی فرمولش را در اختیارمان قرار دهد یا مثلن بگوید با چه سرعتی میتوانید به مقصد برسید. نقشهی راه نوشتن برای هر شخص منحصر بهفرد است. شرایط، سرعت عمل، علاقه و هرچیزی در مسیر نوشتن منحصر به خود شماست و هر کدام تاثیر خود را در روند پیشرفت شما دارند. تنها فاکتور مشترک برای تمامی نویسندهها این است که بنویسید و بنویسید. بی وقفه بنویسید. در هر شرایطی بنویسید و سعی کنید از مسیر نوشتن فاصله نگیرید. ورود به دنیای نوشتن راحت است؛ اما ماندن و مقاومت کردن کار هر کسی نیست. چه خوب که نوشتن کار آسانی نیست و چه خوب که نمیتوان با طرز تفکر رقابتی به یک نویسندهی خوب مبدل شد.. پس تنها یک راه داریم؛ اینکه بنویسیم و بنویسیم و در نهایت سبک منحصربهفرد خودمان را به جهان ادبیات اضافه کنیم.
داستان را همان ابتدا شروع کنید
خوانندهی مدرن و امروزی یک مشخصهی خیلی بارز دارد و آن هم کمحوصلگی است. در عصر فضای مجازی و دیجیتال در زمانهای که مخاطب میتواند جذابترین و درعینحال سطحیترین مطالب را در چند خط بخواند؛ پس صبر نمیکند تا شما موتور داستانتان را گرم کنید. معمولن داستان خوب با واکنش یکی از شخصیتهای داستان در برابر یک اتفاق ناگهانی شروع میشود. داستان را با یک اتفاق محرک شروع کنید. باید همان سطرهای اول مخاطب را جذب داستان کنید. چخوف جمله معروفی دارد و میگوید: «وقتی داستانی را نوشتید، برگردید و مقدمهی آن را حذف کنید.»
از توصیف دست بردارید
احمد محمود، نویسندهی معروف کشورمان میگوید: «داستان، تعریف در حرکت است و نه تعریفِ حرکت.» مقصود جمله این است که روند داستان را برای توصیف آن غروب ارغوانی رنگ و شکل زیبای هلال ماه گوشهی آسمان متوقف نکنید. توصیفهایی که در خدمت داستان شما نیستند را حذف کنید. توصیفهای لازم را در روند داستان همراه با اکتهای شخصیت داستان توصیف کنید.
از آدمهای بیخاصیت استفاده نکنید
بسیاری از شخصیتهای دنیای واقعی جذابیت چندانی ندارند. بدترین دفاعی که یک نویسنده از داستانش میکند این است که این داستان و یا این شخصیت واقعی است. فراموش نکنید که داستاننویسی جولانگاه خیال و خلاقیت است. ما گزارشگر یا تاریخنگار نیستیم. ما قصه نمیگوییم که هر آنچه بیرون در دنیای واقعی اتفاق افتاده است را ثبت کنیم. ما میخواهیم جهان داستانی خودمان را خلق کنیم و بدیهی است که لایههای متعدد شخصیت داستان شما باید با نظم منطقی خودش ساخته شود.
از دردسر فرار نکنید
فراموش نکنید که دنیای داستان با دنیای واقعی تفاوت دارد. در دنیای واقعی و زندگی روزمرهمان فرارکردن از دردسر و واکنش ندادن نسبت به هر موضوعی از نشانهی رشد و بلوغ فکری است؛ اما در فضای داستان اگر بگذارید شخصیتهای داستان شما استراحت کنند و خوشحال و راضی باشند، داستان شما به پایان عمر خودش رسیده است. آن لحظهی دلانگیز خوب و خوش مربوط به آخر داستان است و در میانهی داستان جایی ندارد. هیچ جایی از داستان نباید بدون کشش و چالش باشد.
سخنرانی ممنوع
ما داستان مینویسیم چون احساس میکنیم حرفی برای گفتن داریم. میخواهیم بنویسیم تا جهان بینی خود را به مخاطبهایمان نشان دهیم. بگوییم که زندگی چنین است و چنان. قهرمانها فلانند و بسان . پس طبیعی است که جای جای داستان دلمان بخواهد نطق کنیم؛ اما فراموش نکنید که داستان جای نطق کردن نیست. اگر میخواهیم مستقیم و شسته و رفته حرف بزنیم میتوانیم در قالب یک مقالهی شخصی هر آنچه لازم است را بگوییم؛ اما اگر داستان را انتخاب کردیم باید در برابر این وسوسه مقاومت کنیم. نه خودتان سخنرانی کنید و نه اجازه دهید شخصیتهای داستان شما سخنرانی کنند.
حرف باد هوا نیست
هرگز تحقیقکردن را کنار نگذارید. نسبت به اطلاعات حقوقی، جغرافیایی یا روانشناسی آگاه باشید. برای مثال اگر قرار است یک داستان جنایی بنویسیم، لازم است در آن زمینه تحقیق کامل کرده باشیم و اشراف نسبتا خوبی داشته باشیم تا مبادا اسیر گافهای نویسندگی شویم.